چگونه می توان از افسردگی پس از زایمان جلوگیری کرد؟ (How to prevent postpartum depression?)
افسردگی پس از زایمان یک اختلال خلقی است که علائم افسردگی اساسی در چهار هفته پس از تولد ظاهر می شود.
علائم عبارتند از خلق افسرده، از دست دادن علاقه و لذت بردن از زندگی، اختلالات خوردن و تغییر وزن، اختلال خواب، کندی حرکت، انرژی کم، احساس بی ارزشی و/یا گناه، ناتوانی در تمرکز، و افکار خودکشی/مرگ. تشخیص زمانی انجام می شود که این علائم حداقل دو هفته طول بکشد. اغلب با اختلال اضطراب همراه است. (انجمن روانپزشکی آمریکا، 2013؛ پاتل، بیلی، جابین، علی، بارکر و اوسیزاقا، 2012)
تفاوت بین غم و اندوه مادرانه و افسردگی پس از زایمان چیست؟
بسیاری از مادران پس از زایمان دوره های غمگینی یا خستگی، تغییر در وزن و الگوی خواب خود را پشت سر می گذارند. این وضعیت که معمولاً در دو هفته اول پس از تولد مشاهده می شود و سپس برطرف می شود، «غم و اندوه مادری» نامیده می شود. (پتل، بیلی، جبین، علی، بارکر و اوسیزاقا، 2012)
این دوره زمانی است که مادر گریه میکند و نمیتواند دلیل آن را بفهمد، احساسات شدیدی را تجربه میکند و ناشی از فشار یا اضطراب نقش جدیدش در جامعه همراه با تغییرات هورمونی است.
در غم مادران، مادران موقعیت هایی را که در بالا ذکر کردم، تجربه می کنند، اما افکار خودکشی ندارند و حتی اگر مشکلی داشته باشند، می توانند از نوزاد خود مراقبت کنند.
به عنوان مثال، اگر به الگوی خواب نگاه کنیم، می بینیم که مادر می تواند زمانی که نوزادش می خوابد، بخوابد، حتی اگر در غم زایمان دچار اختلال خواب باشد.
اما در افسردگی پس از زایمان، مادر نمی تواند از نوزاد مراقبت کند، به طوری که حتی نمی خواهد در کنار نوزاد باشد و نسبت به آن احساس گناه می کند. مهمتر از همه، افکار مرگ غالب است، مانند افسردگی شدید.
“مهم است که مشکلات و تغییرات عاطفی دوران گذار پس از زایمان را با افسردگی پس از زایمان اشتباه نگیرید. انتقال سخت است، اما همیشه به این معنی نیست که شما افسرده هستید.”
چه چیزی باعث افسردگی پس از زایمان می شود؟ عوامل خطر چیست؟
- تولد قبل از 20 سالگی
- مصرف مواد
- سابقه خانوادگی بیماری روانی
- وضعیت استرس زا در دوران بارداری
- مشکلات زناشویی
- حمایت اجتماعی ضعیف
- بارداری ناخواسته
- سابقه سقط
- رابطه ضعیف با مادر خود مادر
- درآمد کم
- زایمان سخت
- تغییرات هورمونی
- استرس مراقبت از نوزاد تازه متولد شده
- تغییر نقش
- استرس نگرفتن شیر
افسردگی پس از زایمان چگونه درمان می شود؟
تشخیص و درمان زودهنگام افسردگی پس از زایمان (DSD) بسیار مهم است زیرا هم بر رابطه مادر و نوزاد و هم بر خطر افسردگی و اضطراب (اختلال اضطرابی) در زندگی آینده نوزاد تأثیر می گذارد.
اگر این روند بدون حمایت و آگاهی پیش برود، افسردگی پس از زایمان نیز تأثیر منفی و مخربی بر رابطه مادر و همسر دارد. (Magistris، Carta & Fanos، 2013)
درمان DSD مانند سایر انواع افسردگی شامل دارو درمانی، درمان، درمان همزمان یا درمان های ثانویه جایگزین است. (پتل، بیلی، جبین، علی، بارکر و اوسیزاقا، 2012)
پزشک به شما خواهد گفت که آیا درمان دارویی ضروری است یا خیر، اما باید توجه داشت که بهبود موفقیت آمیز در مادرانی دیده شد که درمان دارویی را ترجیح ندادند، زیرا آنها در دوران شیردهی بودند، اما فقط تحت درمان بودند.
به خصوص درمان بین فردی و درمان شناختی رفتاری در DSD بسیار موثر است. زوج درمانی نیز برای روند مقابله مفید خواهد بود. ورزش، طب سوزنی، ماساژ و قرار گرفتن در معرض نور خورشید (نور درمانی) به عنوان درمان های ثانویه توصیه می شود.
چگونه بر افسردگی پس از زایمان غلبه کنم؟
بسیاری از مطالعات نشان داده اند که یکی از مهم ترین عوامل در مقابله با افسردگی پس از زایمان، حمایت اجتماعی است. (Milgrom, Hirshler, Reece, Holt & Alan W. Gemmill, 2019) به حدی که شبکه حمایت اجتماعی اطراف مادر تأثیر پیشگیرانه ای بر DSD دارد.
حمایت اجتماعی یک عامل محافظتی برای مادر است.
هنگامی که حمایت اجتماعی ارائه می شود، هم سلامت جسمانی مادر و نوزاد و هم سلامت روانی مادر تأثیر مثبتی می گذارد. ادعا می شود که حتی تولد مادرانی که در دوران بارداری از حمایت اجتماعی از محیط خود برخوردار می شوند، آسان تر است. (کالینز، دانکل-شتر، لوبل و اسکریمشاو، 1993)
تضمین ارزش و اتحاد مورد اعتماد دو عنصر مهم حمایت اجتماعی در مقابله با افسردگی پس از زایمان هستند.
در مطالعه ای که میلگروم و همکارانش در سال 2019 منتشر کردند، اهمیت این دو عنصر حمایت اجتماعی در مقابله با PSD آشکار شد.
«تضمین ارزش» شناخت و قدردانی از استعدادها و مهارت های مادر است. با توجه به دشواری های دوران گذار به مادری، شناخت مهارت های مادر و به رسمیت شناختن این امر توسط مادر تاثیر مثبتی دارد.
“اتحاد قابل اعتماد” این باور و اعتماد است که کسی در شرایط دشوار در کنار مادر خواهد بود. حمایت عملی شبکه اجتماعی در حین نگهداری از کودک نیز نشانگر داشتن اتحاد قابل اعتماد است. این دو مولفه در مقابله با افسردگی و اضطراب پس از زایمان اهمیت زیادی دارند.
حیاتی ترین دوره حمایت اجتماعی به ویژه 3 ماه آخر بارداری و 6 ماه اول پس از تولد است.
با در نظر گرفتن همه اینها، می بینیم که DSD در واقع یک اختلال خلقی است که با مولفه های مختلفی مانند دارو، درمان، درمان همراه، ورزش، طب سوزنی، ماساژ، نور خورشید (نور درمانی) و حمایت اجتماعی قابل درمان و غلبه بر آن است. نکته مهم در اینجا تشخیص به موقع است.
ممکن است بلند کردن صدای خود و ابراز ناامیدی، اکراه، اضطراب و ناراحتی در زمانی که همه فکر می کنند شما باید شادترین باشید، آسان نباشد.
اما به محض اینکه قدرت خود را جمع کنید و به دنبال کمک باشید، متوجه می شوید که افسردگی پس از زایمان یک اختلال قابل کنترل و زنده ماندن است. نکته مهم قدم اول است و با خواندن این مقاله به نظر می رسد اولین قدم را برداشته اید.
اگر تعجب می کنید؛
“چرا افسردگی پس از زایمان؟”
وقتی به کل این روند نگاه می کنیم، ممکن است به این فکر کنید که چرا مادر در خطر افتادن به چنین افسردگی قرار دارد، در حالی که رابطه مادر و نوزاد و مراقبت های مادر از نوزاد برای ادامه نسل بشر حیاتی است. .
در نهایت، زمانی که مراقب افسرده باشد، نوزاد تازه متولد شده نمی تواند در این شرایط در طبیعت زنده بماند، که تاثیر منفی بر تداوم نژاد دارد.
روانشناسی تکاملی این وضعیت را اینگونه توضیح می دهد: زمانی که اجداد زن ما از یک نوزاد مراقبت می کردند، در واقع به شانس زنده ماندن و تولید مثل نوزاد اهمیت می دادند. شرایطی که حمایت اجتماعی کم بود و هیچ شریکی وجود نداشت به این معنی بود که نوزاد مراقبت ضعیف تری دریافت می کرد و شاید به همین دلیل منابعی که مادر تا آن زمان خرج کرده بود هدر می رفت.
با توجه به این وضعیت، چنین استنباط می شود که مادرانی که منابع خود را نه برای نوزادان با شانس کم بقا، بلکه برای نوزادان خود خرج می کنند، سرعت بالایی در انتقال ژن خود به نسل بعدی دارند و بنابراین همچنان می توانند به حیات خود ادامه دهند. (هاگن، 1999)